English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (757 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high lift device U وسایل برای زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
bent U اسم رمز برای خرابی وسایل
batteries U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
battery U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
path [corridor] for emergency vehicles U راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
into plane service U تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
high lift system U سیستم برای زیاد
high lift configuration U شکل برای زیاد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
golf cart U گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
overtask U زیاد سنگین بودن برای
caculated risk <idiom> U شانس زیاد برای موفقیت
operator U وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operators U وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
small computer systems interface U واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
buffering U استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
stand (someone) in good stead <idiom> U سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
to stand the test U برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test of time U برای مدت زیاد دوام آوردن
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
to have stood the test of time U برای مدت زیاد دوام آورده باشد
fishnet U نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
wracks U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racked U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
imperialism U سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
paraheliotropism U موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
self- U برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
club propeller U ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
Energy Star U استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
furniture U وسایل
plants U وسایل
plant U وسایل
media U وسایل
means U وسایل
assets U وسایل
facilities U وسایل
accouterment U وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
dust collection equipment U وسایل گردگیری
cable accessory U وسایل کابل
attachment U وسایل وابسته
sundry items U وسایل متفرقه
fitment U وسایل نصب
fitments U وسایل نصب
rigging warrant U فهرست وسایل
furtherance U تهیه وسایل
mess gear U وسایل غذاخوری
scuba diver U غواص با وسایل
Home appliances U وسایل خانگی
war material U وسایل جنگی
salvaged U وسایل اسقاطی
accessory equipment U وسایل یدکی
sonic equipment U وسایل اوایی
sonic equipment U وسایل اوازی
captured material U وسایل اغتنامی
salvage U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
salvaging U وسایل اسقاطی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
erosion U فرسایش وسایل
utility U وسایل رفاهی
subsistence U وسایل زیست
auxiliary equipment U وسایل کمکی
bedding U وسایل خواب
layouts U ترتیب وسایل
layout U ترتیب وسایل
artificial suporters U وسایل محافظتی
mnemonics U وسایل یادیار
test equipment U وسایل ازمایش
means U استطاعت وسایل
push botton U وسایل خودکار
install U از کارانداختن وسایل
cryptomaterial U وسایل رمز
utensil U وسایل اسباب
means of production U وسایل تولید
utensils U وسایل اسباب
installing U از کارانداختن وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
essential elements U وسایل ضروری
cryptodevice U وسایل رمز
tentage U وسایل چادرها
tentage U وسایل چادرزنی
tools of research U وسایل تحقیقات
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
communication channels U وسایل ارتباطی
artificial aids U وسایل کمکی
building plant U وسایل ساختمان
tentage U وسایل چادر
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
fabricator U سازنده وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
mess kit U وسایل غذاخوری
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
communication U مراوده وسایل ارتباطی
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
salvages U اوراق کردن وسایل
wracked U قفسه مهمات و وسایل
aid U کمک وسایل کمکی
salvaging U اوراق کردن وسایل
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
wracks U قفسه مهمات و وسایل
splint U وسایل شکسته بندی
rack U قفسه مهمات و وسایل
racked U قفسه مهمات و وسایل
place settings U وسایل میز غذاخوری
place setting U وسایل میز غذاخوری
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
servicae life U عمر خدمتی وسایل
racks U قفسه مهمات و وسایل
deck load U وسایل روی پل کشتی
salvaged U اوراق کردن وسایل
caddies U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
caddie U حامل وسایل بازیگر
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
provisions U وسایل لازم توشه ها
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
light armor U وسایل زرهی سبک
drawing instrument U وسایل رسم فنی
accommodation U منزل وسایل راحتی
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com